خواب دیدم قیامت شده است . «میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.» قرن ها گوش جهان پر از صدای بیرجند حق پناه مردمان بی ریای بیرجند جمله ی اهل علم ودانش،غرق اندر معرفت افتخار آورده اند آنها برای بیرجند با صفا و نیکدل مونس برای یکدگر ساکنان شهر وکوی وروستای بیرجند مشعل فرزانگی در محضر انسانیت کوهی از زر ساخته،با کیمیای بیرجند هر کجا از علم وایمان محفلی روشن بود حتما آنجا هست جای رد پای بیرجند بیرجندی در محبت،شهره ی دنیا شده از همین رو هر کسی شد آشنای بیرجند می رسد آوای آن اکنون به هر شهر ودیار قلب ایرانی تپد با هر نوای بیرجند چون که شهری در کویر است وزباران کم نصیب شب نوازش می دهد جان را،هوای بیرجند گر چه گلها ی طبیعت رویشش اینجا کم است گل دمد از مهر والفت ،در فضای بیرجند ای خداوند توانا ،خالق کون ومکان عاجزانه من طلب دارم بقای بیرجند تا{{{سعادت}}}خاک پاک بیرجندش زیر پاست سهل باشد گر کند جان را فدای بیرجند یه توضیح کوچیک در مورد این شعرباید بدم اول اینکه این شعر سروده ی جناب آقای علی سعادت فر معلم و استاد عزیز و گرانقدر خودم در دوران دبیرستان هست دوم اینکه باید از ایشون عذر خواهی کنم بابت اینکه بدون اجازه ایشون این شعر رو توی وبلاگم گذاشتم سوم اینکه کلمه ی سعادت توی بیت اخر تخلص ایشونه که توی گیومه قرار دادمش چهارم اینکه اسم کتاب قشنگ ایشون (طریق سعادت )از انتشارات هاتف هست0 سراپا اگر زردو پژمرده ایم /ولی دل به پاییز نسپردهایم چو گلدان خالی لب پنجره/پر از خاطرات ترک خوردهایم اگر داغ دل بود ما دیدهایم /اگر خون دل بود ما خورده ایم اگر دل دلیل است آوردهایم/اگر داغ شرط است ما برده ایم گواهی بخواهید هم اینک گواه/همین زخم هایی که نشمرد ه ایم * ** *** دلی سربلند وسری سر به زیر/از دست عمری به سر برده ایم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب شکرست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود مفرح ذات است وممد حیات پس برهر نفسی که فرومی رود2شکری واجب اینو واسه مادرم میگم ،مدت زیادیه که ندیدمش 0 0 0 نیمه شب ,هر کسی بال پتو را روی پایم بکشد% سوپ را هم بزند ،صبحدم% هر که مو های مرا شانه کند % ***مادرم *** خواهد بود. من وارث نقش فرش زمینم,و همه ی انحنا های این حوض خانه . حنجره ی جوی آب را کنسرو خالی,زخمی میکرد!!!!!!1 من در این تنهایی,فکر یک بره اییم تا بیاید ,علف خستگی ام را بچرد لازم دونستم که در ابتدای کارم در مورد اسم وبلاگم واسه کاربرای گرامی توضیح بدم کلمه ی{چغوک}همون گنجشک خودمونه که تو لهجه ی ما به این صورت تلفظ میشه در کل خواستم یه کم از فرهنگ قشنگمو به رخ شما ها بکشم
هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چالهی ایرانیان.
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»
گفت:....
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...»
نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
Design By : Pichak |